loading...

افزایش دانش و مهارت های شخصی ؛ توسعه اجتماعی

– بنده: خدایا، واقعاً همیشه حواست به منه؟ حتی وقتی خودمم حواسم بهت نیست؟ – خدایِ جانان : آره عزیز دلم... حتی وقتی فراموشم می‌کنی، من هنوز همون خدای عاشقتم... بی...

بازدید : 1
شنبه 29 فروردين 1404 زمان : 1:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

افزایش دانش و مهارت های شخصی ؛ توسعه اجتماعی

– بنده:

خدایا، واقعاً همیشه حواست به منه؟

حتی وقتی خودمم حواسم بهت نیست؟

– خدایِ جانان :

آره عزیز دلم...

حتی وقتی فراموشم می‌کنی،

من هنوز همون خدای عاشقتم...

بیشتر از اونی که فکر کنی، مشغولتَم...

– بنده:

مشغولم؟

من که کاری نمی‌کنم حتی...

نه خیلی دعا می‌کنم، نه اون‌جوری که باید بنده‌ی خوبی‌ام...

– خدا:

بنده‌ی خوب بودن، فقط نماز خوندن نیست...

من توی دل تپنده‌ت نگاه می‌کنم،

تو نیتای قشنگت، تو اون اشک یواشکیت،

تو اون لحظه‌هایی که دلت گرفت و فقط گفتی: "خدایا..."

**همونا برام کافیه که عاشقت بمونم...**

– بنده:

اما من بعضی وقتا پرت می‌شم...

سرد می‌شم...

یه عالمه چیز تو زندگی می‌ریزه سرم...

فکر می‌کنم تنهام...

– خدا:

تو هیچ‌وقت تنها نیستی...

**می‌خوای بدونی اون موقع‌ها دارم چیکار می‌کنم؟**

یا دارم زمینه‌ی رشدت رو می‌چینم،

یا دارم راه برگشت رو برات باز می‌کنم،

یا دارم از یه بلای بد، نجاتت می‌دم...

یا شاید هم خواسته‌ت تو راهه...

– بنده:

پس این صبرا که میگی، اینا چیه؟

یعنی فقط باید صبر کنم؟

– خدا:

نه فقط صبر...

عزیزکم ، من یا خواستتو بهت میدم، یا یه چیزی بهترش رو،

یا یه چیزی رو ازت دور می‌کنم که اصلاً حواست نیست...

و صبر؟

اون پل رسیدنه به چیزیه که لایقت‌هست، نه فقط چیزی که خواستی...

– بنده:

گاهی می‌ترسم...

که نکنه دیگه دوستم نداشته باشی...

با این‌همه خطا... این‌همه فاصله...

– خدا:

آخه مگه میشه من عاشق نباشم؟

اصلاً عشق رو من خلق کردم!

تو فکر می‌کنی این دلتنگی، از کجاست؟

همون موقعی که دور شدی،

**من داشتم برات دلتنگ می‌شدم...**

– بنده:

دلم می‌خواست بدونم چه‌جوری بخشیدی...

من حتی خودم رو نمی‌بخشم گاهی...

– خدا:

چون تو با خودت سختی، فکر می‌کنی منم باهات سَختم...

اما من خدای رحمتم...

**تو فقط یه نگاه کن سمتم،**

من خودمو می‌رسونم بهت...

– بنده:

پس یعنی همیشه بودی؟

حتی وقتایی که فکر می‌کردم تنهام؟

که صدام نمی‌رسه؟

– خدا:

اون لحظه‌ها،

که فکر کردی نمی‌شنوم،

که فکر کردی حسم نمی‌کنی،

**من داشتم اشکاتو می‌شمردم،**

و قلبتو نوازش می‌کردم...

تو فقط ندیدی... ولی من بودم... همیشه بودم... هستم

– بنده:

خدایا؟

یه چیزی بگم؟ یه خواهش...

– خدا:

بگو، عزیز دلم، همیشه گوشم با توئه...

– بنده:

**هیچ‌وقت دستمو ول نکن...................**

**حتی اگه من ولت کنم...**

– خدا:

من اونی‌ام که گفت: "و ما ربک بنسیّ"

من اون خداییم که فراموش نمی‌کنه...

تو دستتو رها کنی،

من باز، دستتو می‌گیرم...

**چون من، عاشقتم... همیشه...**

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 21
  • بازدید کننده امروز : 22
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 653
  • بازدید سال : 943
  • بازدید کلی : 968
  • کدهای اختصاصی